کد مطلب:28570 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:121

عبد اللَّه بن عمرو بن عاص












او 38 سال قبل از هجرت به دنیا آمد و در سال هفتم هجری مسلمان شد و به مدینه هجرت كرد.[1] پدرش عمرو بن عاص، از او یازده و یا دوازده سال بزرگ تر بود![2] او در آغاز، پدرش را از پیوستن به معاویه باز می داشت و از او می خواست كه از معاویه كناره گیرد.وی بر افضل بودن امام علی علیه السلام آگاهی داشت و معاویه را فردی دنیاپرست می دانست؛ امّا در كنار پدرش به سوی معاویه رفت و در جنگ صفّین، فرماندهی میمنه لشكر او را برعهده داشت[3] و بنا به قولی، پرچمدار پدرش عمرو بن عاص بود.[4].

او در زمان حكومت معاویه، مدّتی حاكم كوفه بود[5] و پس از مرگ پدرش، از سوی معاویه به حكومت مصر منصوب شد.[6] او از پدرش ثروت بسیاری از طلاهای مصری به ارث بُرد و در شمار «ملوك» صحابیان است.[7].

عبد اللَّه از شركت در جنگ صفّین، اظهار ندامت می كرد و می گفت: ای كاش بیست سال یا ده سال پیش از آن، مرده بودم![8] او به سال 65 هجری در مصر درگذشت.[9].

2364.مسند ابن حنبل- به نقل از حنظلة بن خُوَیلد عنبری-: هنگامی كه نزد معاویه بودم، دو مرد پیش او آمدند و درباره سر عمّار، نزاع داشتند. هریك می گفت: من او را كشتم.

عبد اللَّه بن عمرو گفت: برای آن كه خیال یكی از شما به نفع رفیقش راحت باشد، [ می گویم كه] از پیامبر خدا شنیدم كه می فرمود: «او (عمّار) را گروه طغیانگر می كُشند».

معاویه گفت: [ اگر منظورت این است كه «گروه طغیانگر» ماییم] پس چرا با مایی؟

عبد اللَّه گفت: پدرم از من به نزد پیامبر خدا شكایت كرد و او فرمود: «تا زمانی كه پدرت زنده است، از او اطاعت كن و او را نافرمانی نكن». من با شما هستم؛ ولی پیكار نمی كنم.[10].

2365.المعجم الأوسط- به نقل از اسماعیل بن رجاء، از پدرش-: من در مسجد پیامبرصلی الله علیه وآله و در میان جمعی بودم كه ابو سعید خُدْری و عبد اللَّه بن عمرو در آن حضور داشتند. حسین بن علی علیهما السلام از كنار آن جمع گذشت و سلام كرد. جمعیّت، پاسخ سلام دادند و عبد اللَّه بن عمرو، سكوت كرد. چون جمعیّتْ ساكت شدند، صدایش را بلند كرد و گفت: و علیك السلام و رحمة اللَّه وبركاته [ بر تو باد درود، رحمت و بركت های خداوند]!

آن گاه رو به جمعیت كرد و گفت: آیا شما را از محبوب ترینِ زمینیانْ نزد اهل آسمان، خبر دهم؟

گفتند: بلی.

گفت: همین كسی [ است] كه از این جا گذشت.به خدا سوگند، پس از شب های صفّین، نه من با او كلمه ای سخن گفته ام و نه او با من كلمه ای سخن گفته است. به خدا سوگند، اگر از من خشنود گردد، برایم دوست داشتنی تر است از این كه [ ثروتی] مانند كوه اُحُد داشته باشم.

ابو سعید خدری به وی گفت: نمی خواهی صبحگاهان نزد او بروی؟

گفت: چرا.

قرار گذاشتند كه صبح به نزد او روند و من هم با آنان رفتم. ابو سعید، اجازه گرفت و [ حسین بن علی علیهما السلام] اجازه داد و وارد شدیم. برای ابن عمرو هم اجازه خواست و آن قدر اصرار ورزید تا حسین علیه السلام اجازه داد و او هم داخل شد. وقتی ابو سعیدْ او را دید، برایش جا باز كرد، در حالی كه در كنار حسین علیه السلام نشسته بود. حسین علیه السلام او را به سوی خود كشید.ابن عمرو، بلند شد و ننشست.حسین علیه السلام وقتی چنین دید، ابو سعید را رها كرد و برایش جا باز شد و میان آن دو نشست. ابو سعید، داستان را بازگو كرد.

حسین علیه السلام فرمود: «آیا این چنین است، ای فرزند عمرو؟ آیا تو می دانی كه من، محبوب ترینِ زمینیانْ نزد آسمانیانم؟».

گفت: بلی. به پروردگار كعبه سوگند كه تو محبوب ترینِ زمینیانْ نزد اهل آسمانی!

[ حسین علیه السلام] فرمود: «چه چیزی تو را وا داشت كه در صفّین با من و پدرم پیكار كنی؟ به خدا سوگند، پدرم از من بهتر بود».

گفت: آری؛ امّا عمرو از من نزد پیامبر خدا شكایت كرد كه عبد اللَّه، شب ها شب زنده داری می كند و روزها روزه می دارد. آن گاه پیامبر خدا فرمود: «نماز بخوان و بخواب و روزه بدار و افطار كن و از عمرو، اطاعت نما».

وقتی هنگامه صفّین شد، او مرا سوگند داد. به خدا سوگند، من نه برای آنان سیاهی لشكر شدم و نه شمشیری آختم و نه نیزه ای پرتاب كردم و نه تیری رها نمودم.

حسین علیه السلام به وی فرمود: «آیا نمی دانی كه در معصیت خالق، اطاعتی برای مخلوق نیست [ و نباید از عمرو اطاعت می كردی]؟».

گفت: چرا.[11].









    1. سیر أعلام النبلاء: 17/91/3.
    2. سیر أعلام النبلاء: 17/80/3، تاریخ الإسلام: 55/163/5، اُسد الغابة: 3092/346/3.
    3. سیر أعلام النبلاء: 17/91/3، تاریخ الإسلام: 55/165/5، اُسد الغابة: 3092/347/3.
    4. الفتوح: 26/3، الطبقات الكبری: 266/4.
    5. سیر أعلام النبلاء: 17/91/3، تاریخ الطبری: 166/5، الكامل فی التاریخ: 451/2.
    6. تاریخ الطبری: 181/5 و 229، الكامل فی التاریخ: 458/2 و 478.
    7. سیر أعلام النبلاء: 17/90/3.
    8. الطبقات الكبری: 266/4، سیر أعلام النبلاء: 17/92/3، تاریخ الإسلام: 55/166/5.
    9. الطبقات الكبری: 266/4، سیر أعلام النبلاء: 17/92/3، تاریخ الإسلام: 55/166/5.
    10. مسند ابن حنبل: 6549/564/2، العقد الفرید: 335/3.
    11. المعجم الأوسط: 3917/181/4، اُسد الغابة: 3092/347/3.